به نام خدا
مانلی عسل ما ۲۴ فروردین ماه سال ۱۳۹۳پا به زندگی قشنگمون گذاشت
وزندگیمونو شیرین تر کرد.
خدای مهربون شکرت
اینم مامان بابای مانلی جون
اولین بستنی خوردن مانلی جون
سلام امروز تو تاریخ 93/10/19 با مانلی جیگر و دائی محمدرضا و باباش رفتیم بیرون که وقتی در حال گشتن بودیم بابائی مانلی رفت برامون بستنی خرید که به مانلی هم دادیم که تمام صورتشو کاکاوئی شدو ما کلی بهش خندیدیمو ازش حسابی عکس گرفتیم ...
نویسنده :
مامان الناز
16:14
خرید کاپشن برای مانلی جون
سلام منو بابای مانلی جون امروز رفتیم برای مانلی کاپشنی رو که خرید سیسمونیش بودش روبخاطر کوچیک بودنش عوض کنیم که متاسفانه نداشت ومجبور شد پس بگیره بعدش رفتیم از جای دیگه براش یه کاپشن سرمه ای دیگه خریدیم ولی وقتی تنش کردیم دیگه دوست نداشت درش بیاریم کل فروشگاه رو گذاشته بود رو سرش تا اینکه دوتا از فروشندها حواسشو پرت کردن وما کاپشنو ازتنش در آوردیم خلاصه که خیلی شیطون شده ...
نویسنده :
مامان الناز
14:55
اثاث کشی بادختر گلم
دختر نازم خیلی روزهای سختی رو پشت سر گذاشتیم داریم اثاث کشی میکنیم خیلی ناراحتم که کمتر میتونم به دخترم رسیدگی کنم ولی بعد از امروز ایشالا جبران میکنم ،مامانی ها وبابایی ها خیلی کمکمون کردن دستشون درد نکنه ،شما هم دختر خیلی خوبی هستی مامان بابا رو هم اصلا اذیت نمیکنی.
نویسنده :
مامان الناز
17:33
مانلی جیگر مامان بابایی
مانلی وقتی برای اولین بار چهار دست وپا رفت
امروز در تاریخ 93/9/19مانلی جون برای اولین بار چهار دست وپا رفت از این که تونسته بود این کارو بکنه خیلی خوشهال بود انقدر شیطونی کرد تا آخر با صورت به میز عسلی خورد حالا گونه خوشگلش یه کوچولو باد کردهو قرمز شده ...
نویسنده :
مامان الناز
15:23